سه پیرمرد

ساخت وبلاگ

سه پیرمرد

   

خانمی ۳ پير مرد جلوی درب خانه اش ديد.

- شما را نمی شناسم ولی اگر گرسنه هستيد بفرماييد داخل.

+ اگر همسرتان خانه نيستند، می ايستيم تا ايشان بيايند.

همسرش بعد از شنيدن ماجرا گفت: برو داخل دعوتشان کن.

بعد از دعوت يکی از آنها گفت: ما هر ۳ با هم وارد نمی شويم.

خانم پرسيد چرا؟

يکی از آنها در پاسخ گفت: من ثروتم، آن يکی موفقيت و ديگری عشق است. حال با همسرتان تصميم بگيريد کداممان وارد خانه شود.

بعد از شنيدن، شوهرش گفت: ثروت را به داخل دعوت کن. شايد خانمان کمی بارونق شود.

همسرش در پاسخ گفت: چرا موفقيت نه؟

عروسشان که به صحبت اين دو گوش می داد گفت چرا عشق نه؟ خانمان مملو از عشق و محبت خواهد شد.

شوهرش گفت: برو و از عشق دعوت کن بداخل بيايد. خانم به خارج خانه رفت و از عشق دعوت کرد امشب مهمان آنها باشد.

۲ نفر ديگر نيز به دنبال عشق براه افتادند. خانم با تعجب گفت: من فقط عشق را دعوت کردم!

يکی از آنها در پاسخ گفت: اگر ثروت و يا موفقيت را دعوت می کرديد، ۲ نفر ديگرمان اينجا می ماند. ولی هرجا عشق برود، ما هم او را دنبال می کنيم


0:42 | IrAJ |

عشق یعنی...
ما را در سایت عشق یعنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pesar-ironi بازدید : 228 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 12:40